یک جفت از دانشگاهیان در مقاله ای به مناسبت هفتادمین سالگرد مقاله فرانسیس کریک و جیمز واتسون در مورد ساختار DNA استدلال می کنند که روزالیند فرانکلین باید به عنوان یک مشارکت کننده مساوی در حل ساختار DNA دیده شود، و نه قربانی سرقت. آنها می گویند یک نامه نادیده گرفته شده و یک مقاله پیش نویس مجله به شواهدی می افزاید که دیدگاه رایج در مورد نقش فرانکلین اشتباه است.
متیو کاب از دانشگاه منچستر بریتانیا میگوید: «این او را از نمایندگیاش محروم میکند». “درست نیست.”
طبق بسیاری از گزارشات، فرانکلین، شیمیدان در کینگز کالج لندن، تمام کارهای سخت را برای روشن ساختن ساختار DNA انجام داد، اما کریک و واتسون در دانشگاه کمبریج به تصویر کلیدی اشعه ایکس دست یافتند که او – عکس 51 – توسط افراد شرور گرفته بود. یعنی به آنها اجازه می دهد راه حل را قبل از او منتشر کنند. این ایده برگرفته از کتاب واتسون در سال 1968 است دو مارپیچکاب می گوید، اما این درست نیست. واتسون از Photo 51 به عنوان یک وسیله نمایشی استفاده کرد.
تمام تصویر فاش شده این است که DNA مارپیچی است که قبلاً شناخته شده بود. علاوه بر این، این تصویر توسط ریموند گاسلینگ، دانشجوی فارغ التحصیل فرانکلین گرفته شده است، که آن را با موریس ویلکینز، دستیار مدیر آزمایشگاه بیوفیزیک، با دانش خود به اشتراک گذاشته است. سپس ویلکینز آن را به واتسون نشان داد.
برای این کشف مهمتر از عکس 51، گزارش شورای تحقیقات پزشکی (MRC) بود که شامل صفحه ای از فرانکلین در مورد کار او بود. این توسط سرپرستش، مکس پروتز، به کریک داده شد. کاب میگوید دادههای این گزارش MRC ساختار را برای کریک و واتسون فاش نکرد، اما کلید تایید مدل آنها بود.
کاب و ناتانیل کامفورت، مورخ پزشکی در دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور، مریلند، نامهای را یافتهاند که قبلاً در سال 1953 توسط محققی به نام پائولین کوان به کریک نادیده گرفته شده بود. کریک را به سخنرانی فرانکلین و گاسلینگ دعوت میکند، اما میگوید که از آنجایی که پروتز در حال حاضر بیش از آنچه در سخنرانی میداند، فرانکلین و گاسلینگ فکر میکنند که شاید ارزشی برای حضور کریک نداشته باشد. این نامه نشان میدهد که فرانکلین میدانست که پروتز یافتههایش را با کریک در میان میگذارد و به نظر میرسد با آن خوب است.
کاب میگوید: «یکی از دلایلی که آنها نسبت به این موضوع بسیار آرام هستند این است که DNA آنقدر مهم نیست که اکنون وجود دارد. بعداً مشخص شد که چقدر مهم است.
کاب و کامفورت همچنین پیشنویس مقالهای در سال 1953 برای آن پیدا کردهاند زمان مجله ای از جوآن بروس که هرگز چاپ نشد.
بروس یک تلاش مشترک را به تصویر می کشد. او می نویسد که اگرچه ویلکینز و فرانکلین به طور مستقل از کریک و واتسون کار می کردند، “آنها با هم ارتباط برقرار می کردند، هر از گاهی کار یکدیگر را تایید می کردند، یا بر سر یک مشکل مشترک کشتی می گرفتند”. مشخص نیست که این نسخه چه کسی از داستان است، اما این واقعیت که بروس پیش نویس را برای بررسی به فرانکلین فرستاد، نشان می دهد که فرانکلین با بروس صحبت یا مکاتبه کرده است.
در واقع، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد خود فرانکلین احساس سختی کرده است. در ژوئن 1953، او مدلی از DNA را در انجمن سلطنتی لندن به نمایش گذاشت و این ساختار را به عنوان یک تلاش مشترک ارائه کرد.
فرانکلین همچنین با کریک و همسرش دوست شد و زمانی که در سال 1958 به سرطانی که او را کشت. جایزه ای که او زندگی کرده بود
نامه و مقاله پیش نویس به خودی خود آنقدر دراماتیک نیستند. در عوض، آنها نسخه جایگزینی از تاریخ را تقویت می کنند که دیگران به جز کاب و کامفورت قبلاً مطرح کرده اند.
به عنوان مثال، در سال 2003، برندا مادوکس، زندگی نامه نویس فرانکلین، در این مقاله نوشت طبیعت که “افسانه فرانکلین، قهرمان مظلوم” “قدرت فکری و استقلال او را هم به عنوان یک دانشمند و هم به عنوان یک فرد تحت الشعاع قرار داده است”. حداقل، داستان فرانکلین پیچیده تر از افسانه است.
موضوعات: